قلب و عقل انسان که راکب انسانیت اوست
زندانی می شود
مقتول می شود
محدود می شود
اما خائن نمی شود
طالب دنیا نمی شود
مردان حق چگو نه اند؟
ان ها را میتوان کشت
میتوان زندانی کرد
میتوان بند بندشان از هم جدا کرد
اما نمیشود ان ها را خرید
مثل انبیا که کشته شدنی هستند
اما خریده شدنی نه
این فطرت انسان است قلب عقل و نور اوست
چراغ را میتوان خاموش کرد
و برقش را قطع کرد
اما او نمی تواند پخش کننده تاریکی باشد
فقط میتوان رویش را پوشاند که روشنایی اش پخش نشود
در وجود انسان چنین نوری هست
(وبلاگ نویس برای چلچراغ های در بندمان شب و روز دعا می کند)
و ارزو دارد که اگر ذره ای نور خدایی در وجود زندانبان باقیست
بخود اید
قبل از اینکه دست خدا از استین مردم بدر اید
ان روز دور باد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۷ نظر:
چه کتاب قشنگی پیدا کردی اید.
ما که کاری نمیکنیم ولی این سوال همچنان برایمان باقی است که چه باید کرد؟
در واقع چه باید بکنند جان بر کفان روزگار؟؟
ba tavajoh be esme dust nadashtaniye postet mohtava besiyar dust dashtani bud dr
سلام ...خيلي خوشحالم كه انوشه آدرس اينجا را بهم داد ... شايد منو يادتون نياد ؟ اما من هميشه دوستتون داشتم ..داستنهاتون برام آشناست .موفق باشيد
بسیار خوب بود لذت بردم
همیشه نوشته هاتو می خونم..
بسیار خوب بود لذت بردم
همیشه نوشته هاتو می خونم..
منم دارم به صبا می گم که اصلاً قشنک نبود و محتوای قشنگی هم نداشت هَ هَ هَ
ارسال یک نظر