و ان چگونه روزیست؟
روزیست پر از ترس
روزیست پر از غصه
و نیایش بدرگاه خدا
که نکند فرزندش تصمیمی عجولانه بگیرد
قلم بکناری افتاده در طی سالیان
بروی کاغذ می رود
و نصایح مادرانه از طریق قلم
به دلبندش می رسد
و از ان روز ببعد است که
قلم بیکار نمی نشیند
خوب نوشتن را فرع و فقط نوشتن
احوال دل خود را نوشتن
اصل می داند
و چیز غریبی در این میانه اتفاق می افتد
از طریق همین نوشتن که ابتدا از سر بی کسی و اضطرار بود
نوشتنی که گاه اهنگین و گاه بی اهنگ و عجولانه است
و یکریز
ادمی نو متولد میشود
با ایده هایی نو و با منشی نو
و اگر بخودش فرصت می داد
شاید
شاعری نو
شاید
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
سطر بیستم: "منشی تو"؟
چه موجودات عجیبی هستین مادرها!
تنها نقطه های امید هستی هستین.
I LOVE YOU
ارسال یک نظر