عزیزی می گفت
در روزگار جوانی
هر کاری میکردیم
میگفتیم
برویم یه کار دیگه بکنیم
فکر کردم
حالا من در روزگار پیری
اینطوریم
در روزگار جوانی
هر کاری میکردیم
میگفتیم
برویم یه کار دیگه بکنیم
فکر کردم
حالا من در روزگار پیری
اینطوریم
Links
بايگانی وبلاگ
-
▼
2008
(120)
-
▼
نوامبر
(83)
- شرارت
- پیشی
- باز نشستگی
- خشک سالی
- دلتنگی ها
- وقار
- عزت نفس
- هورا
- منجی
- ادامه قبلی
- روانشناس ها
- انتظار
- آدمهای گرفتار
- گرفتاریهای یک متخصص پروتز
- باز هم زیبایی
- زیبایی
- نقاب
- موسیقی
- مرور خاطرات
- کوییلو
- کنگره دندانپزشکی
- قلب جوان
- شروع دو باره
- سفر به دیگر سو
- روی ماه خداوند را ببوس
- دیگری
- دنیای عوضی
- جوجه اردک زشت
- جبر و اختیار
- اندره جید
- اموختن از باد
- عشق
- فکر زیاد
- همسایه
- پیشنهاد
- بی خوابی
- ببخشید
- خوب بودن
- خواب جادو
- معذرت خواهی
- شگفتیهای مامو بودن
- دل کباب شده یک مامو
- ایلیا
- خاطرۀ یک دلسوزی
- مسابقه دو
- احساس خوب
- تشنگی
- ایمان بیاوریم
- دنباله بنفشه
- ایضاً خاطره
- یک خاطره
- انتخاب
- کیهان بچه ها
- طبع آزمائی
- زمستان
- کار دیگر
- رو نویسی از دفتر خاطرات
- مردن
- امتحان
- شعر نا تمام
- پیر قدیم
- تولد
- نی تو خالی
- قلعه حیوانات
- وصیّت
- هندوانه
- وصف حال
- حال غریب
- ترانه
- رکوع بر گل سرخ
- ظهر داغ تابستان در طبس
- رو نویسی از دفتر چه خاطرات
- سلام اقای ادوارد دو بنو
- زندگی
- خدای متفاوت
- لا لا ئ ها
- رویای صادقه
- ملودی زیبا
- تله ویزیون
- چشمه ی مهربانی
- نارنج وترنج
- شعر
- دست نوشته ها
-
▼
نوامبر
(83)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر