۱۳۸۷ آذر ۸, جمعه

دل کباب شده یک مامو

به دیدار نوه ام رفته ام
به گناباد
شهر قناتها
ایلیا نوه ام همینکه مرا میبیند
تو امدی مامو
پس عمه طلی کجاست

عمه صبا کو
روز دوم
عمه طلی وعمه صبا بیان اینجا
اصپهان خیلی سرده
روز سوم
من میخوام برم اصپهان اونجا گرم شده
روز چهارم
پلیس میده عمه طلی و عمه صبا
نباید اصپهان بمونن
باید بیان پیش ایلیا
روز پنجم
مامو تو پیش من میمونی؟

هیچ نظری موجود نیست: