۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

شعری از وحشی بافقی

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم///امید ز هر کس که بریدیم بریدیم

دل نیست کبوتر که چو بر خاست نشیند///از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

رم دادن صید خود از اغاز غلط بود///حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم

کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است///انگار که دیدیم ندیدیم ندیدیم

صد باغ بهارست وصلای گل و گلشن///گر میوه یک باغ نچیدیم نچیدیم

سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل///هان واقف دم باش رسیدیم رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخن ها///ان نیست که ما هم نشنیدیم شنیدیم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عجب صبائي هستي ها. اين شعر از بچگي توي ذهنم بود ولي افسوس افسوس افسوس كه خيلي دير شده