ما شادمانه راه پیمایی کردیم
ما با شوق یکی را بیرون کردیم
با این ارزو که عزت و شرف را به خانه باز اریم
شرافت ملتمان را ارزو داشتیم
و اینکه ملت ما خودش میتواند روی پای خودش بایستد
و احتیاج بدستی از خارج نیست که او را راه ببرد
ذوق کرده بودیم که اجنبی ها را بیرون کرده ایم
بعد ما احمقانه در خانه نشستیم
و فکر کردیم شرافت کالاییست
که در بازار می فروشند و ما انرا خریده ایم
و یا در جایی پنهان شده
و دیو چو بیرون رود فرشته در اید
ما صادقانه به همه اعتماد کردیم
و ارام ارام بخواب رفتیم
بربع قرنی
از خواب اصحاب کهف بیدار شدیم
و دیدیم اسمان همان رنگ است
و زندگی همان ننگ است
و بلکمم بیشتر
حالا نمیدانیم سکه هایمان را در کدامین بازار بفروشیم
ما نسلی پیر شده
و ارزو بدل مانده
دوست داریم که به رویاهای جوانیمان
خیانت کنیم
بر علیه خود بشوریم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر