۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

در کوچه ها

همیشه دوست داری در خانه بمانی

همراه من بیرون نمی ایی مگر بزور

از بیرون می ترسی

ولی من وادارت می کنم که پیاده روی کنی

برای سلامتیت خوب است

کوچه ها انقدر ها هم ترس ندارد

به پارک خواهیم رفت و با هم خواهیم دوید

گاهی تو از من جلو خواهی زد و

گاهی من از تو

تو بلند و کوتاه میشوی

و من بتو می خندم

من به سایه خود همیشه می خندم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

حیف که معلم ادبیات نیستم .
20 ،بسیار زیبا