۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

یه شب مهتاب

تو یه دهی بود

انگاری مهتاب

افتاده بودش

رو خرمن اب

ماه بازیگوش

هی تکون میخورد

ماهیا تو اب بازی میکردن

پشت سر ماه

قایم می شدن

قایم موشک بازی

اونم توی اب

یه شب مهتاب

ماه میاد تو اب

منو میبره با خودش تو اب(با اجازه فرهاد)

۱ نظر:

فاطمه گفت...

"علی کوچولوی "
فروغ فرخ زاد