۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

مرغ ور پریده

مرغی که به قفس عادت کرد

اگر در بگشایید

دو باره به ان بر می گردد

اما قفس ها با هم توفیر میکنند

حالا دوست داری او

تو را در قفس کند

رامت کند توی وحشی را

با خود می گویی



تو همچون خورشیدی بدرونم بتاب



مرا با خودت ببر

به کوه اگر بردی

بره ای خواهم شد بدنبالت

بصحرا اگر بردی

اهویی با چشمانی نگران

نکند رو ازو بگردانی

ترا دنبال خواهم کرد

فقط بدریایم مبر

از ان رو که میترسم

موجی شوم

و خود تو گردم

بی انتها

بی مرز

در انصورت برای سالهایی که از دست داده ام

خواهم گریست

هیچ نظری موجود نیست: