۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

باز گشت

گاهی وقت ها

خودم را میبینم

که پیش خودم باز گشته ام

پشت درم

خودم و سایه ام با هم

کمی پا به پا می کنم

در می زنم

کسی در را برویم باز میکند

مانند عطری از خاطره ای دور

که انگار بچشمم اشنا می اید

رویش را میبوسم

و به افتاب تازه بر امده

سلام میکنم

هیچ نظری موجود نیست: