۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

از کتاب صراط ع ص

خدای من سپاس مرا بر انچه که مرا از ان محروم کرده ای بیشتر کن

از سپاسی که من بر نعمت های تو دارم

اگر عطای او نعمت است بلاء او نعمت بزرگتری است

ما هنوز چشمی نداریم که محبت را در تمامی چهره هایش بشناسیم

و سپاس بگذاریم

اینست که بوقت دارایی مغرور می شویم

و بوقت گرفتاری و بلاء مایوس می مانیم

اینها که در سر چهار راه فصول ایستاده اند

و تدبیر های مختلف را دیده اند

دیگر از بهار به غرور و از پاییز به یاس نمی رسند

فهمیده اند که داده ها باز دهی می خواهند

و یافته اند که تمامی نعمت ها ابتلاء هستند

وزنه هایی برای ورزیدگی

نه ذخیره هایی برای احتکار

۵ نظر:

ناشناس گفت...

خدا را صد هزار مرتبه شکر ولی:
دلم زین عمر بیحاصل سر آمد
که مرگ عمر هم کم کم درآمد
نه در سر عشق و نه در دل هوس ماند
نه اندر سینه یارای نفس ماند

ناشناس گفت...

حالا که اینطوری شد:
مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
دامان گل و لاله کشیدن دگر آموز
نالیدی و تقدیر همان است که بوده است
آن حقه زنجیر همان است که بوده است
نومید مشو! ناله کشیدن دگر آموز
چون شعله به خاشاک دویدن دگر آموز
این هم جواب آقایان شکرگو

Talieh گفت...

:))

ناشناس گفت...

کمی حال و هوای حرفهای ژان ژاک روسو را دارد. ولی ولتر در این موقع ها نظر بهتری می دهد. کمی ولتر خواندن بدک نیست. فرانسوا مار یآروئه ولتر.
انگار که احساس از شکر گوئی... شکر گوئی؟

ناشناس گفت...

agha yeki khodesho jaye saba ja zade bizaram azashhhhhhhhhhhhh!ye saba bishtar niiiiiiiiiiiiiiiiiiiii!onam be shedat takzib mikone in charandiyato