۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

بر گرفته از کتاب انقلاب عاشورا

جامعه بحران زده اکنده از هیجان و عصبیت های دسته ای و فرقه ای

جامعه ای که بدلیل نفوذ تعیین کننده معاویه در دوران خلافت عثمان بگونه ای اداره شده است که

کلید خزانه و شمشیر هر دو در دست بنی امیه بوده است

یک جامعه از مدار اسلام خارج شده

هم ستم و تجاوزی که به حقوق مردم انجام شده باید جبران شود

و هم افراد نا شایست که موقعیت و مقام یافته اند

باید کنار بروند

جامعه ای که از بنیاد باید دگرگون شود

علی(ع )بروشنی می دانست که دگرگون کردن مبانی باور ها و ارزش ها و ساختار اجتمایی

چه کار دشوار و خارج از تحمل مردمان روزگار اوست

به صراحت به مردمی که برای بیعت به طرفش هجوم می اوردند گفت

((مرا بگذارید و بدنبال دیگری بروید...همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است

و راه راست نا شناسا گردیده است

و بدانید که اگر من در خواست شما را پذیرفتم

با شما چنان کار می کنم که خود می دانم

و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمی دارم))

معاویه می خواهد تا تمامی ستارگان روشنی بخش و اگاهی دهنده در ان شب تیره سلطنت بوجود امده را خاموش کند

هست در ظلمت یکی دزدی نهان////می نهد انگشت بر استارگان

می کشد استارگان را یک به یک////تا که نفروزد چراغی در فلک

هیچ نظری موجود نیست: