۱۳۸۷ اسفند ۹, جمعه

وام گرفته از عمران صلاحی(برای انوشه)

بس که پیدا بودی

هیچ کس با خبر از نام و نشلن تو نبود

چشمه ای صاف/ نهان در دل کوه

غنچه ای سرخ/نهان در دل مه

هیچ کس

در پی روح جوان تو نبود

نگران همه بودی اما

هیچ کس نگران تو نبود

چون که خاموش نمودی تو چراغ شک را

از پس پرده غیب

روح پیراسته ای زوج اراسته ای

پیدا شد

او نشان کرد گل سرخ نهان در دل مه را

و شنید او زمزمه جویبار نهان در کوه

حالا کسی هست که نگران تو باشد

و تو از حالش باخبر

و این کم چیزی نیست


۳ نظر:

Talieh گفت...

che mikone maman khanoom!!

Talieh گفت...

man ghabl az taghirat ro bishtar doos dashtam.

Talieh گفت...

Dobare avaz shod!!!!!!!!!!!!!!!!!11