۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

باز هم دفتر خاطرات

با خواهر کوچکم انقدر سخن نگفتم

که با پروانه ها رفت

و تازه وقتی حرف هایم شروع شد

که او داشت پریدن را یاد می گرفت

روزی که او رفت

روی کاغذی نوشته بودم

من خود بچشم خویشتن

دیدم که جانم می رود

هیچ نظری موجود نیست: