۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

لاک پشت پیر

دوست داشتی لاک پشت پیری بودی در
ساحلی دور دست
زیر افتاب می خوابیدی
روزها بدون حرکت
شاید خورشید نیروهای از دست رفته ات را بتو باز گرداند
ولی اخر تو که لاک نداشتی
همینطور بدون حفاظ؟
باز از اون بی فکری های همیشگی
چه عجیب
بر سر خرگوش چالاک دشت
چه امده بود؟

هیچ نظری موجود نیست: